سارای ناناز من سارای ناناز من ، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

سارای ناز من

تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی....

و آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید و استخاره زدم ، گفت کوثرم باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی خدا کند که پر از عشق مادرت باشی خدا کند که پر از مهر پدرت باشی و آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید و استخاره زدم ، گفت کوثرم باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی خدا کند که پر از عشق مادرت باشی خدا کند که پر از مهر پدرت باشی همیشه کاش که یک سمت ، پدرت باشد تو هم بخندی و در سمت دیگرم باشی تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم ...
28 فروردين 1392

عیدت مبارک عزیزززززززممممم

سال و مال و فال و حال و اصل و نسل و بخت و تخت بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام سال خرم، فال نیکو، مال وافر، حال خوش، اصل ثابت، نسل باقی، تخت عالی، بخت رام ********سال نو مبارک******** دختر گلم برات ارزوی بهترین ها رو دارم انشالله همیشه سالم باشی
15 فروردين 1392

سال نو مبارک........

سلااااااااااااام دختر قشنگم با تاخیر فراوان سال نو رو بهت تبریک میگم عزیززززززززمممممم انشالله عید بعدی شما توی بغلمی دیگه. انشالله سال خوبی برای همه باشه و خوبیه این سال با تولد تو برای من کامل بشه و اما اتفاقات این چند روز: روز 28 اسفند برای سونوی آنومالی شما رفتم. خیلی باحال بود البته استرس خیلی داشتم ولی بعدش دیگه اروم شدم وزن شما 174 گرم بود و اندازه ی تمام اعضای بدنت رو زده بود. کلی قربون صدقت رفتم عزیزم. بعدشم رفتم پیش دکترم و اونم گفت رشدش خوبه و صدای قشنگ قلبت رو برام گذاشت و من کلی کیف کردم. دیگه روز 29 اسفند هم رفتیم فردوس خونه ی مادر جون و اقا جون. این 13روز خیلی خوش گذشت بهمون.و دیروز بالاخره برگشتیم خونه ی خودم...
15 فروردين 1392
1